عشق ماندگار

 

هر نیشتر سوزنی که به بازویش می‌خورد، نام عشقش را در دل جاری می‌کرد و درد سوزن را بی‌اثر.
صدای رفیقش او را به خود آورد”بیا….تموم شد.”

پسر لبخندی زد و نگاهی به بازویش انداخت و زیر لب آهسته زمزمه کرد:”شقایق."
رفیقش درحالیکه به دیوار پشت سرش تکیه می‌داد با تمسخر پرسید:”حالا ارزششو داره؟!”
پسر پوزخندی زد و روی زمین دراز کشید .آهی از نهادش بلند شد وگفت:”لامصب ،قبلن اسمشُ روی قلبم خال کوبی کرده”.
با عجله بلند شد و به سمت لباسش که گوشه اتاق روی زمین افتاده بود رفت و درحالیکه لباسهایش را می پوشید گفت:”امرزوم باهاش قرار دارم، می رم بهش نشون می دم. اونوقت می فهمه که چقدر عاشقشم.”
با دکمه‌های نیمه باز و بسته، از در بیرون رفت و کنار موتور کمی ایستاد و موهایش را در آینه درست کرد و دکمه هایش را کامل بست و سوار موتور شد و راه افتاد.
در راه هزارو یک جور فکر از سرش می گذشت که، اگر محبوبش بازویش را بببیند چه می گوید و چه کار می کند؟!
به خانه رسید. در خانه لباس بهتری پوشید و سروضعش را مرتب کرد. به سمت تلفن رفت و گوشی را برداشت .کمی مکث کردو دوباره گوشی را گذاشت.کلید موتور را که انداخته بود روی میز وسط حال، برداشت و به طرف در رفت.صدای مادرش از درون آشپزخانه بلند شد که با فریاد پرسید:”دوباره کجا؟!”
پسر بی‌اهمیت به سوال مادرش، سریع از خانه خارج شد و سوار بر موتور به سمت خانه‌ی دختر رفت.
به سرکوچه‌‌ی دختر رسید و همانجا منتظرایستاد تا دختراز خانه‌اش خارج شود.دراین مدت که چشم به در دوخته بود، خاطرات زیادی مثل فیلم سینمایی از جلوی چشمانش گذشت. ازهمان روز اول آشنایی‌شان و اولین سلامی که توی چت به او گفته بود و صدایش با همه دخترهای دیگر فرق داشت؛ همه قرارهایشان را که تقریبا درهمه مکانهای عاشقانه‌ی شهر گذاشته بودند؛ تمام مسیر کتابخانه تا کلاس کنکور و کتابخانه تا چند فرسخی خانه اش را که همیشه مجبور بود، از ترس اینکه مبادا او را بادختر ببینند دردورترین مسیر نزدیک خانه اش او را پیاده کند؛ که حالا دیگر همه جای مسیر را مثل کف دستش حفظ شده بود و تا الان که دلش می‌خواست قبل از آنکه دختر کنکور قبول شود به او بگوید دوستش دارد و می خواهد با او ازدواج کند. شاید بعد از اینکه دختر در کنکور قبول می شد دیگر خانواده‌ی دختر او را به او نمی دادند.
و همین افکاری که مثل همیشه ذهنش را پر کرده بود، به او این شهامت را می داد که با وجود اینکه امروز قرارش جلوی کتابخانه است، برای اولین بار به سرکوچه آنها بیاید و دیگر برایش مهم نبود، کسی او را با دختر ببیند یا نه.
مدت زیادی طول نکشید که محبوبش به همراه دختر دیگری از خانه بیرون آمد و به سمت ابتدای کوچه راه افتادند .
افکار پسر از هم پاشید و سرتاپا چشم شد و گوش تا عشقش را بهتر ببیند و بهتر بشنود. وقتی دختر به سرکوچه رسید، دختری که به همراهش بود از او جدا شد و نیم رخ به سمت عقب برگشت و گفت:"خداحافظ لیلا…."
این صدا مثل پتک ناگهان در سرش کوبیده شد. لیلا؟!…..
وقتی دختر دوم دور شد. پسرخودش را به محبوبش رساند و صدا زد:”شقایق…"
دختر توجهی نکرد. خودش را به روبه روی اورساند و گفت:”اسم تولیلاست؟!"
دختر که از تعجب چشمانش گرد شده بود پرسید :”تو اینجا چه کار می کنی؟!”
پسر در حالیکه صدایش می لرزید با لحن تند و عصبی گفت:”ازت پرسیدم اسمت لیلاست؟!”
دختر مِن مِن کنان در حالیکه لبخندی مثل همیشه هنوز بر روی لبانش بود گفت:”آره عزیزم؛ من را در خانه لیلا صدا می کنند. اما چون خودم اسم شقایق را بیشتر دوست دارم، به دوستانم گفتم من را شقایق صدا کنند…..




 

شهادت امام علي (عليه السلام)

 

دلت را با خداوند آشنا کن / ز عمق جان خدایت را صدا کن

دل غفلت زده مانند سنگ است / مس دل را به یاد او طلا کن

به پیش او گشا دست نیازی / به درگاه بلند او دعا کن . . .

 

یا مهدی ادرکنی

به نماز بست قامت که نهد به عرش پا را / به خدا علی نبیند به نماز جز خدا را

به نماز آخرینش چه گذشت من ندانم / که ندای دعوت آمد شه ملک لافتی را

همه اهل بیت عصمت زسرا برون دویدند / ابتا و واعلیا بنمود پر فضا را . . .

 

یا مهدی ادرکنی

امشب این دل یاد مولا می کند / لیلة القـدر است و احیا می کند

بشنو ای گـوش دلها بی صدا / نغمه ی فـزت و رب الکعبه را . .

 

یا مهدی ادرکنی

ناله کن اى دل به عزاى على / گریه کن اى دیده براى على

کعبه ز کف داده چو مولود خویش / گشته سیه پوش عزاى على

ماه دگر در دل شب نشنود / صوت مناجات و دعاى على

واى امیر دو سرا کشته شد / خانه غم گشته،سراى على

به دیدارم بیا هر شب

 
به دیدارم بیا هر شب، در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدا مانند
دلم تنگ است
بیا ای روشن، ای روشن‌تر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی‌ها
دلم تنگ است
بیا بنگر، چه غمگین و غریبانه
در این ایوان سرپوشیده، وین تالاب مالامال
دلی خوش کرده‌ام با این پرستوها و ماهی‌ها
و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی
بیا ای همگناه ِ من درین برزخ
بهشتم نیز و هم دوزخ
به دیدارم بیا، ای همگناه، ای مهربان با من
که اینان زود می‌پوشند رو در خواب‌های بی گناهی‌ها
و من می‌مانم و بیداد بی خوابی
در این ایوان سرپوشیدهٔ متروک
شب افتاده ست و در تالاب ِ من دیری ست
که در خوابند آن نیلوفر آبی و ماهی‌ها، پرستوها
بیا امشب که بس تاریک و تن‌هایم
بیا ای روشنی، اما بپوشان روی
که می‌ترسم ترا خورشید پندارند
و می‌ترسم همه از خواب برخیزند
و می‌ترسم همه از خواب برخیزند
و می‌ترسم که چشم از خواب بردارند
نمی‌خواهم ببیند هیچ کس ما را
نمی‌خواهم بداند هیچ کس ما را
و نیلوفر که سر بر می‌کشد از آب
پرستوها که با پرواز و با آواز
و ماهی‌ها که با آن رقص غوغایی
نمی‌خواهم بفهمانند بیدارند
شب افتاده ست و من تنها و تاریکم
و در ایوان و در تالاب من دیری ست در خوابند
پرستوها و ماهی‌ها و آن نیلوفر آبی
بیا ای مهربان با من!
بیا ای یاد مهتابی!
 
                                                                 ( مهدي اخوان ثالث)
  

روانشناسی بالینی چیست ؟

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه


روانشناسی بالینی شاخه‌ای از روان‌شناسی است که به درک، پیش بینی و درمان نابهنجاری، اختلالات روانی ، ناتوانی و آشفتگی‌های شناختی، هیجانی، زیست شناختی، روان شناختی، اجتماعی و رفتاری کمک می‌کند و در گستره وسیعی از جمعیتهای در جستجوی درمان کاربرد دارد. (رزنیک، ۱۹۹۱)

نقش‌های شش گانه آن عبارت است از: ارزیابی و تشخیص، مداخله و درمان، مشاوره، آموزش و نظارت بر کار رواندرمانگرها، پژوهش و مدیریت. غالب کارهای روانشناس بالینی در راستای درمان و تشخیص، آموزش و پژوهش است (دادستان و منصور، ۱۳۶۶)

از عمر روان‌شناسی به شکل علمی و منظم فقط حدود یک قرن می‌گذرد. ولی رشد آن در چند سال اخیر اعجاب آور بوده است. این رشته هم مانند علوم دیگر فرمان با ازدیاد روزافزون دانش رشته‌های تخصصی بوجود آمد و امروزه در امریکا حدود 30 - 20 بخش دارد و هر بخش علاقه و مهارت خاصی را عرضه می‌کند. ولی در 20 سال اخیر هیچ یک از رشته‌های روان شناسی به اندازه روان‌شناسی بالینی پیشرفت نکرده است و تعداد افرادی که در این بخش تحقیق می‌کنند از رشته‌های دیگر روان‌شناسی به مراتب بیشترند.

گذشته آن به زمان انسان اولیه می‌رسد. بشر اولیه امراض روانی پدیده‌ای ماورءالطبیعه می‌دانست.روشهای درمان اینگونه بیماران که تصور می‌شد دچار جن زدگی و ارواح خبیثه شده باشند عبارت بود از سوراخ کردن جمجمه به منظور آزاد کردن روح پلید و به زنجیر بستن، تنبیه جسمی و سوزاندن و انواع شکنجه‌های دیگر. در اواخر قرن هجده در فرانسه پزشکی به نام فیلیپ پنیل رئیس بزرگترین بیمارستان روانی فرانسه شد. او با اصلاحات نوع دوستانه به درمان روانی کمک کرد.

پیدایش و تکامل روان‌شناسی بالینی پیشرفت در ماهیت هوش و اندازه گیری آن ، تفاوتهای فردی ، روان شناسی کودک نیز نقش داشته‌اند. حد فاصل میان روان‌شناسی بالینی و روان‌شناسی کودک از بعضی جهات بسیار نامشخص است. زیرا روان شناسی بالینی در اصل به سبب علاقه به مسائل کودکان عقب افتاده بوجود آمد. پیدایش ابزارها و آزمونهای روانی نیز در تکامل روان شناسی بالینی نقش اساسی داشته‌اند.

وظایف روان شناسی بالینی متنوع و مختلف است و به موسسه‌ای که روان شناسی در آن کار می‌کند و همچنین به نوع تحصیلات و تعلیمات عملی که داشته است بستگی دارد. برای مثال وظایف روان شناسی بالینی در بیمارستان روانی ممکن است منحصر به تشخیص بیماری از طریق تست باشد یا به روان درمانی بپردازد یا مشغول تحقیقات شود و یا تعلیم عده ای را به عهده بگیرد. روان شناس بالینی ممکن است در مدارس ، مراکز مشاوره کودکان ، زندانها ، بیمارستانها ، دانشگاهها ، پرورشگاهها ، کودکستانها ، وزارت کار ، کارخانه‌ها و انواع دیگر موسسات انجام وظیفه کند.

دسته آخر روان شناسانی هستند که به تحقیق و آزمایش خصوصیات بیماران روانی علاقه دارند و از طریق تجربی برای کشف علل ، علائم و طرق درمان می‌کوشند. روان شناسان معتقدند که آگاهی از تمام این روشها برای آماده ساختن روان شناسی بالینی ضروری است و روان شناسی بدون آشنایی با آنها نمی‌تواند به نحو موثری انجام وظیفه نماید.

روان شناسان بالینی از روشهای مختلف برای تشخیص اختلالات استفاده می‌کنند. از جمله این روشها مشاهده رفتار بیمار ، مصاحبه کلینیکی ، آزمونهای روانی ، بررسی تاریخچه فردی و ... است.
روشهای مختلف درمانی در روان شناسی بالینی وجود دارد که روان شناسانی با توجه به رویکرد نظری که در روان شناسی دارند یکی از آنها بکار می‌برند. مثل شناخت درمانی ، رفتار درمانی , روانکاوی و ... برخی از روان شناسان بالینی دیدگاه التقاطی دارند و از تمام شیوه‌های درمانی بهره می‌برند.

چهار مرحله تاریخی برجسته برای روانشناسی بالینی در جهان وجود دارد:

* آغاز حرفه ۱۸۹۲-۱۹۱۴
* فرا رسیدن عصر روانشناسی بالینی ۱۹۱۶-۱۹۵۴
* یکپارچگی و حرفه‌ای گرائی ۱۹۵۴-۱۹۷۸
* خود مختاری و تعهد اجتماعی ۱۹۷۹-...

اطلاعات بيش تر در ادامه مطلب

 

           تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

ادامه نوشته